کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



این انطباق بیشتر از قول فقهای اهل سنت نقل شده است. به این ترتیب که طرفین قرارداد، طی قرارداد مضاربه ای متعهد می شوند که هرگونه خسارتی را که در متن قرارداد به آن اشاره شده است از طریق مضاربه بپردازند و این قرارداد شبیه قرارداد بیمه است با این تفاوت که در عقد بیمه، حق بیمه پرداخت می شود ولی در عقد مضاربه، حق بیمه با عنوان قرارداد مضاربه از ناحیه مضارب ( عامل ) به رأس المال و سرمایه اضافه می گردد و در صورت بروز حادثه و ورود خسارت، از محل سرمایه یا سود شرکت، نسبت به پرداخت و جبران خسارت اقدام می شود [۲۱۴]. علت چنین انطباقی نزد اهل سنت نیز قیاس بین اقسام بیمه و مضاربه در اشتراک سود حاصل از عقد بوده است؛ یعنی همان طور که در مضاربه سود حاصل بین صاحب مال و مضارب مشترک است، در بیمه نیز، هم بیمه گذار و هم بیمه گر سود می برند.[۲۱۵]
به دنبال تصحیح شرعی عقد بیمه عمر، به شیخ محمد عبده نسبت داده شده است که وی بیمه عمر را تحت عنوان عمل مضاربه جایز دانسته است و پس از وی برخی از دانشمندان اهل سنت به موافقت با نظر وی و برخی به مخالفت برخاستند. به عقیده برخی از نویسندگان و حقوق دانان عرب، شیخ محمد عبده اولین فقیهی است که بیمه را با مضاربه مقایسه نموده و بر حلال بودن بیمه فتوی داده است[۲۱۶]. دو نمونه پرسش و پاسخ به وی منسوب است که در نقل یکی از این دو فتوا، نه در پرسش و نه در پاسخ آن، نامی از بیمه نیامده است و در نقل دیگر نیز در متن پرسش و پاسخ باز نامی از بیمه نیامده است، اما به متن سؤال و جواب، عنوانی زده شده که به نظر می رسد بعداً شرکت های بیمه ای برای بهره برداری تبلیغاتی، آن را نوشته اند.
پایان نامه
متوال لیف، مدیر کمپانی آمریکایی، از شیخ محمد عبده درباره فردی پرسیده است که با گروهی (کمپانی) توافق می کند که مبلغ معینی را در زمان مشخص، طبق اقساط معلوم، به منظور تجارت کردن به آن گروه بپردازد که آن گروه در مواردی که سود بخش است و به مصلحت می داند، به تجارت بپردازد و پس از پایان زمان توافق شده، اگر آن شخص زنده باشد، آن مبلغ را به سود تجاری حاصل از آن در آن مدت، دریافت کند و اگر در خلال مدت توافق شده، بمیرد، وارثان او یا هر کسی که حق ولایت و تصرف دارد، آن را با سود حاصل از سرمایه دریافت کند. آیا این توافق شرعی است؟
شیخ محمد عبده پاسخ داده است: توافق این شخص با آن جمع، بر پرداخت آن مبلغ به شرحی که یاد شد، از قبیل شرکت مضاربه است و آن جایز است و برای آن فرد مانعی ندارد که پس از عمل تجارت روی سرمایه، اصل مالش را با سود حاصله دریافت کند و اگر او در طول مدت قرارداد فوت کرد و آن جمع ( کمپانی ) در سرمایه، عمل ( تجارت ) انجام داده و به تعهدات خود عمل کرده باشد، برای وارثان او یا هر کسی که حق تصرف در مال دارد، جایز است تمام مبلغ را همراه با سود آن، که از راه تجارت حاصل شده، دریافت کند.[۲۱۷]
در مورد این سؤال و جواب، تنها می توان ادعا کرد که صورت مسأله با برخی از اقسام بیمه عمر ( بیمه مختلط به شرط حیات و به شرط وفات ) قابل انطباق است؛ یعنی در بیمه عمر، بیمه گذار پول می دهد و در انتهای مدت قرارداد بیمه، اصل پول و مبلغی اضافه بر آن را دریافت می کند و در مضاربه نیز چنین است.، البته با تفاوت ها و شرایط خاصی که مضاربه دارد و آن را از بیمه عمر متمایز می کند.
با مروری دوباره بر متن سؤال و جواب، به دست می آید که سؤال درباره موضوعی است که منطبق با عقد مضاربه است نه چیز دیگر؛ زیرا سؤال از پرداختن سرمایه ای معین و معلوم، به منظور تجارت کردن با شرط سود بردن، به شرکتی داده می شود که می داند تجارت سود آور و با مصلحت انجام می دهد. سؤال شده است که آیا سرمایه گذار، که طرف قرارداد شرکت است، می تواند اصل سرمایه و سود آن را دریافت کند؟ و در صورتی که بمیرد، وارثان او آن مبلغ را دریافت کنند؟ آیا چنین توافقی شرعی است؟ در سؤال هرگز نامی از بیمه یا بیمه عمر برده نشده است و پاسخی که شیخ محمد عبده داده است، همان طور که از ظاهر سؤال نیز بر می آید، این است که این توافق، عقد مضاربه است و از نظر شرعی حلال است.
تحلیل نظریه انطباق بیمه عمر و مضاربه:
درباره انطباق بیمه عمر با عقد مضاربه، چند اشکال وارد است که در زیر به آن ها می کنیم:
در مضاربه مالک سرمایه اش را به عنوان تملیک در اختیار مضارب ( عامل ) قرار نمی دهد، بلکه مالک و عامل نوعی شرکت تشکیل می دهند و به نسبت توافق شده، سود آن ها به صورت کسر مشاع تعیین می گردد، اما در بیمه و از جمله بیمه عمر، افراد به صورت مشارکت با بیمه گر، سرمایه گذاری نمی کنند و مبالغ و وجوه بیمه ای را به صورت امانت و وکالت به شرکت بیمه ای نمی سپرند، آن گونه که در مضاربه است. در مضاربه سرمایه از ملکیت مالک خارج نمی شود ولی در بیمه عمر آنچه را که بیمه گذار می پردازد، از ملکیت او خارج و به شرکت بیمه ای تملیک می شود و عنوان ودیعه و سپرده ندارد.
تفاوت دیگری که بیمه عمر با عقد مضاربه دارد، این است که در بیمه عمر، مبلغ اصل سرمایه و وجه اضافی آن طبق قرارداد، به صورت مشخصی، معین می گردد اما در مضاربه صحیح نیست اندازه مبلغ مازاد بر سرمایه، معین باشد، چون تعیین سود در مضاربه به صورت سهم مشاع از کل سود، تعیین می گردد، در حالی که در بیمه عمر، اندازه وجوه بیمه ای به گونه ای مشخص معلوم می گردد.[۲۱۸]
اصل سود در عقد مضاربه، احتمالی است در حالی که در بیمه عمر، مبلغ مقرری بیمه، که بیمه گذار دریافت می کند، از همان ابتدای قرارداد بیمه، به صورت قطعی تعیین شده است و مبلغ بیمه ای هیچ نسبتی با سود واقعی شرکت بیمه، که سرمایه های بیمه گذاران را به فعالیت اقتصادی می سپارد، در آن رعایت نمی شود. در مضاربه، اصل سود مالک و مضارب، پیش از عمل تجارت، مشخص و معلوم نیست، اما در بیمه اشخاص، معین است.
در مضاربه شرط است که گردش پول و سرمایه، در راه داد و ستد، یعنی تجارت باشد[۲۱۹]؛ علامه حلی در کتاب تذکره می‏گوید: « شرط عمل در مضاربه این است که تجارت باشد؛ پس مضاربه برکارهایی مانند پخت غذا یا نان صدق نمی‏کند؛ زیرا این اعمال معین هستند و می‏توان آن ها را اجاره کرد و نیازی به مضاربه در آن ها نیست. مضاربه فقط در کارهایی جایز است که اجاره در آن‏ها صحیح نباشد از جمله تجارت که تعیین اعمال آن و شناخت مقدار کار و مقدار عوض در آن ممکن نیست. تجارت مورد نیاز مردم است و از طرفی اجاره بر آن نیز امکان ندارد، پس با وجود جهل به عوض و معوّض، به حکم ضرورت، عقد مضاربه تشریع شده است »[۲۲۰]
اما در بیمه عمر شرکت های بیمه ای وجوه دریافتی از بیمه گذاران را منحصراً در جهت تجارت و داد و ستد به کار نمی گیرند یا حداقل در عقد بیمه عمر شرط نمی شود که شرکت بیمه گر، با سرمایه های بیمه ای تجارت کند. اقساط بیمه پس از پرداخت به ملکیت بیمه گر در می آید و به هر شیوه و در هر راهی که شرکت بیمه ای مصلحت بداند و سود آور باشد، از آن استفاده می کند.
مضاربه عقدی جایز است. بنابراین اگر سرمایه گذار یا عامل وفات کند، عقد مضاربه باطل می شود[۲۲۱] و سرمایه پرداختی در صورت وفات سرمایه گذار، به وارثان او، و در صورت وفات عامل، به مالک پس داده می شود [۲۲۲]. بر خلاف بیمه عمر که در برخی اقسام آن ( مانند بیمه به شرط فوت ) اگر بیمه گذار پس از پرداخت اولین قسط بمیرد، بیمه گر ملزم است طبق قرارداد، تمام مبلغ تعیین شده در قرارداد بیمه را به اضافه کل سرمایه به وارثان او بپردازد.
در مضاربه، سرمایه گذار، سود را به نسبت تعیین شده دریافت می کند و زیان را تماماً متحمل می شود[۲۲۳] ؛ ولی در بیمه عمر، بیمه گذار ( یعنی صاحب مال ) تنها سود تعیین شده را دریافت می کند؛ ولی در مورد خسارت های وارده بر بیمه گر ( یعنی عامل ) هیچ خسارتی را متحمل نمی شود. به بیان دیگر، در مضاربه سود حاصل برای طرفین است و زیان تنها متوجه سرمایه گذار است؛ ولی در بیمه، ممکن نیست هر دو طرف سود ببرند یا زیان ببینند، به گونه ای که اگر یکی سود ببیند، دیگری ضرر می بیند.
با توجه به تفاوت هایی که بین بیمه عمر و مضاربه وجود دارد، دورترین عقد فقهی به بیمه عمر، از میان عقودی چون ضمان، صلح، هبه و جعاله، عقد مضاربه است و این دو قابل مقایسه نیستند تا از راه عقد مضاربه قرارداد بیمه عمر تصحیح شود؛ زیرا بیمه عمر و مضاربه از نظر عرف و احکام شرع، هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند.
۲-۱-۱-۶- بیمه عمر و حق عمری
در فقه اسلامی عقدی با نام « عمری » وجود دارد، عمری نوعی حق انتفاع است که به موجب عقدی از طرف مالک برای شخصی به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا شخص ثالث برقرار می شود. به بیانی دیگر عقدی وجود دارد که نتیجه آن بهره برداری فرد در یک زمان مشروط، از منافع عین بدون مالک شدن آن می باشد. و اگر این عقد موقّت و مقید به عمر باشد ، « عمری » نامیده می شود و اگر متعلق آن سکونت باشد، « سکنی » خوانده و اگر موقّت و مقید به یک مدت تعیین شده باشد، « رقبی » گفته می شود.[۲۲۴]
می توان این طور بیان کرد که سکنی نسبت به هر یک از رُقبی‏ و عُمری‏ عموم من وجه دارد؛ پس اگر به لفظ «اسکان» عقد شد و مقرون به عمر یا مدت معینه نبود، سکنی است و عمری‏ و رقبی‏ نیست؛ و اگر بود عمری‏ یا رقبی‏ است. و اگر متعلق به مسکن نبود و یا انشاء به لفظ اعمار یا ارقاب شد، پس مقرون به عمر یا مدت معینه شد، سکنی نیست بلکه عمری یا رقبی است. و هم چنین متعلق به مسکن اگر مقرون به عمر یا مدت بود و انشاء به غیر «اسکان» شد. و اگر انشاء به «اسکان» بود جامع است بین سکنی و یکی از عمری و رقبی در صورت تقیید به یکی از دو قید، بنا بر اظهر و منسوب به اکثر[۲۲۵].
حال اگر این حق عمری به صورت معوض و به مدت عمر ناقل برقرار شده باشد و چنین مقرر شود که عوض، پس از فوت ناقل به ورثه او یا مادامی که خود ناقل زنده است به خود او تأدیه گردد، چنین قراردادی به نوعی به « بیمه عمر » شباهت دارد و به همین جهت عده ای از حقوقدانان و نویسندگان حقوقی، بیمه عمر را با حق عمری یا نفقه مادام العمر مورد مقایسه قرار داده و آن را راهی برای مشروعیت بخشیدن به عقد بیمه عمر دانسته اند.
ایجاد نفقه عمری مادام العمر نیز در اسلام، به منزله بیمه عمر و بیمه مسؤلیت است و چنان چه نفقه مذکور برای مدت عمر ناقل برقرار شده و یا قرار بر این بوده باشد که پس از فوت ناقل به ورثه او و یا مادامی که زنده است به خود او تأدیه گردد، این عمل در واقع چیزی جز بیمه عمر نیست.[۲۲۶]
عقد عُمری‏ از عقود مشروعه ثابته به اجماع و اخبار است[۲۲۷] و صیغه خاصّه دارد و در صحت آن خلافی نیست اگر چه عمر آن کسی که به عمر او عُمری‏ داده شده مجهول است و این جهل در عُمری‏ مضر نیست بالاجماع و شرط آن در ضمن العقد مبایعه نیز جایز می باشد.[۲۲۸] بنابراین حق عمری به این معنا ، نوعی حق انتفاع است که به موجب عقدی یا شرط ضمن عقدی ( مانند بیع و صلح ) از طرف مالک به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا عمر شخص ثالث، برای قرارداد بیع یا عقد صلح قرار داده می شود.
مثلاً اگر کسی دارایی یا بخشی از دارایی خود را به عقد عمری، مصالحه کند، فقهاء این عقد را صحیح می داند و چون صلح عقدی است که در تحقق آن، پرداختن عوض شرط نیست و ملاک اصلی صحت صلح، رضایت و توافق طرفین است، حق عمری نیز می تواند در ضمن عقد صلح، به صورت معوض یا بلا عوض باشد. بنابراین، اگر کسی حق عمری را به صورت معوض و به مدت عمر یکی از دو طرف صلح یا شخص ثالث مقرر دارد که فردی از مالی که بر آن مصالحه شده به مدت عمرش انتفاع ببرد یا عوض در عقد صلح، پس از فوت یکی از دو طرف صلح، به ورثه او مادامی که زنده است، داده شود، صحیح است. از این رو برخی از فقها صلح به شرط عمری، فیما یصلح فیه العمری را صحیح دانسته اند.[۲۲۹]
در مواد ۷۶۸ و ۷۶۹ قانون مدنی ایران نیز که مقتبس از فقه اسلامی است، مقرر گردیده در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مال الصلحی که می گیرد، متعهد گردد که نفقه معین را همه ساله یا همه ماهه و تا مدت معین تأدیه کند و این تعهد ممکن است به نفع طرف مصالحه یا به نفع شخص ثالث واقع شود.
صلح به شرط عمری به نوعی مانند بیمه عمر می باشد. به همین دلیل برخی حقوقدانان، بیمه عمر را با حق عمری یا نفقه مادام العمر مقایسه کرده اند و آن را راهی برای مشروعیت بخشیدن به عقد بیمه عمر می دانند.
تحلیل نظریه انطباق بیمه عمر و حق عمری:
شیخ عبد اللطیف الفرفور، حقوقدان سوری در پاسخ کسانی که بیمه را با حق عمری مقایسه می کنند، این اشکال را مطرح می سازد که در نفقه عمری مدت انفاق معین است ولی مدت بیمه عمر یعنی زمان حیات بیمه گذار را و این که چه مدتی عمر خواهد کرد را نمی توان مشخص کرد و از این نظر با یکدیگر قابل مقایسه نیستند و به همین جهت نیز نمی توان نفقه عمری را دلیلی بر جواز بیمه عمر شمرد.[۲۳۰]
اشکال دیگری بر این انطباق می توان بیان نمود این است که عقد عمری عقدی لازم بوده[۲۳۱] و جز با تراضی طرفین نمی توان آن را فسخ یا اقاله کرد در صورتی که در بیمه عمر، عقد از طرف بیمه گذار جایز بوده و بیمه گذار می تواند از ادامه پرداخت اقساط بیمه عمر خودداری کرده و قرارداد را بهم بزند و بیمه گر نیز نمی تواند او را را مورد پیگرد قضایی قرار دهد.
برخی در نفی این انطباق این طور استدلال می نمایند که موضوع عقد باید عین یا منفعت باشد مانند عقد بیع و اجاره، و این در عقد بیمه عمر تحقق ندارد.
در جواب آن می توان گفت که منحصر ساختن موضوع عقد به عین و منفعت صحیح نیست و موضوع عقد می تواند غیر از عین یا منفعت هم بوده باشد مانند عمل در عقد جعاله که نه عین است و نه منفعت. در قرارداد بیمه عمر نیز بیمه گر متعهد می شود که مبلغی بپردازد به شرطی که بیمه گذار هم عملی انجام دهد و این انجام عمل عبارت از همان پرداخت اقساط بیمه است.[۲۳۲]
بنابراین با توجه به اشکالاتی که مطرح شد، تصحیح بیمه عمر از طریق انطباق با حق عمری نیز با مشکل رو به رو می باشد .
همان طور که ملاحظه شد ، تطبیق عقد بیمه عمر با عقود معین با اشکالاتی مواجه است و در میان عقود معینی که ذکر شد ، تطبیق بیمه عمر فقط با عقد ضمان و عقد صلح در شرایطی خاص امکان پذیر است و در صورتی که شرایطی را در عقد بیمه عمر لحاظ کنیم ، می توانیم عقد بیمه عمر را از راه انطباق آن با این دو عقد معهود فقهی ، تصحیح نماییم .
۲-۲- نظریه عدم توقیفی بودن عقود
همان طور که در ابتدای فصل اشاره شد، عقود به دو نوع معین و غیر معین تقسیم می شوند و برخی از فقهاء - به ویژه متقدمین - معتقد به منحصر بودن ( توقیفی بودن ) عقود و معاملات به همان عقود معین فقهی بودند. بر این اساس دامنه معاملات بین افراد از حد عقود معین فراتر نمی رود زیرا عقود صحیح به همان عقود متعارف و معهود، محدود بوده و هر عقد جدیدی که در قالب عقود معهود فقهی جای نگیرد، باطل است. این تفکر در عمل مشکلات فراوانی بر سر راه معاملات افراد در موقعیت کنونی پدید می آورد. پیشرفت تمدن و پیچیدگی روابط اجتماعی حاکم بر جهان امروز که یقیناً در حصار عقود خاص نمی گنجد و مقتضیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمان ما به هیچ وجه نظر فوق را نمی پذیرد و اساساً فقه غنی اسلام که مجهز به نیروی اجتهاد و تدبیر در برابر حوادث مستحدث است، والاتر از آن است که چشم خود را به روی واقعیت های زمانه ببندد.
در مقابل این نظر، اکثر فقهاء – به ویژه متأخرین – به عدم انحصار عقود شرعی در عقود معهود و به عبارتی به عدم توقیفی بودن عقود فقهی قائل اند. بر طبق این نظر هر نوع عقد و قراردادی که بین متعاقدین، مطابق با عمومات و اطلاقات ادله معاملات تحقق یابد، صحیح و مشروع خواهد بود هرچند که در قالب یکی از عقود متعارف فقهی نبوده باشد.
نظریه عدم توقیفی بودن عقود، در ادبیات حقوقدانان بیشتر با اصطلاح « حاکمیت اراده » و اصل « آزادی قراردادها » بیان می شود. بنابراین اعتقاد به این که شارع مقدس، همه توافق هایی را که عنوان عقد و قرارداد بر آن ها صادق است، امضاء کرده و مشروع می داند را اصل آزادی قراردادها ( حاکمیت اراده ) می گویند. پیش از تدوین قانون مدنی و قبول آزادی قراردادها، پیمان ها ناچار در یکی از قالب های پیش ساخته حقوق و زیر یکی از عنوان های قانونی ارائه می شد، زیرا باور غالب این بود که تنها در سایه این عنوان ها است که اراده می تواند التزام به وجود آورد. پس نه تنها پیمان های خصوصی تنوع نمی یافت، بلکه هرگاه دو نفر می خواستند قراری بگذارند که با هیچ یک از « عقود معین » انطباق نداشت، ناگزیر بودند یا آن را به صورت صلح درآورند یا عقد معین لازمی را هرچند که صوری باشد، بین خود منعقد سازند و پیمانی را که منظور واقعی آنان است را ضمن این عقد شرط کنند. ولی اصل آزادی قراردادها قالب ها را شکست و به تراضی، قطع نظر از صورت آن، حاکمیت بخشید.از این پس اشخاص اختیار پیدا کردند که در حدود قوانین و اخلاق عمومی، به هر شکل که می خواهند پیمان ببندند و هر نامی را که می خواهند بر آن بگذارند.[۲۳۳] جالب این است که منحصر دانستن الگوی معاملات به عقود شناخته شده قدیمی، در حقوق رُم نیز سابقه دارد. در حقوق رم اصل آزادی قراردادی شناخته نشده بود. برای این که قراردادی معتبر باشد، باید از انواع قراردادهای معین باشد. بعد ها در اثر گسترش تئوری آزادی اراده در قراردادها، عقود غیر معین نیز، در سیستم های حقوقی متأثر از حقوق رم، مورد استفاده قرار گرفت.[۲۳۴]
ماده ده قانون مدنی ایران، اصل آزادی قراردادها و منحصر نبودن عقود را مورد تأکید و تأیید قرارداده است: « قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد کرده‏اند درصورتی که خلاف صریح قانون نباشد، نافذ است ». در مورد این که این ماده صرفاً برگردان یک دیدگاه فقهی است یا از حقوق اروپایی نشأت گرفته است، نظر واحدی وجود ندارد. برخی نویسندگان بر این اعتقادند که ماده مذکور به پیروی از نظر حقوقدانان اروپایی وضع گردیده است.[۲۳۵] به عقیده برخی دیگر نیز ماده ده قانون مدنی، نسخه دوم گفته فقیهان اسلامی است و حتی ابن تیمیه که در قرن ششم هجری می زیسته، در کتاب « الفتاوی الکبری » اصل حاکمیت اراده را مورد توجه قرارداده است.[۲۳۶]
اصل حاکمیت اراده ایجاب می کند که وقتی افراد بر اساس اختیار در معاملات خود به نوع خاصی از اراده و توافق رسیدند در صورتی که تعهدات آن ها با ضوابط کلی که از طرف اسلام برای عموم قراردادها مشخص شده هماهنگ باشد و کیفیت توافق آن ها موجب نادیده گرفتن حدود و مقررات نگردد و به عبارت دیگر حلالی حرام و حرامی حلال نشود، قرارداد آن ها مشروع باشد. دلیل ندارد که حتماً تعهدات متقابل و معاملات، به همان عقود معین برگردانده شود. این مطلبی است که بسیاری از فقهاء آن را مورد تأیید قرار داده اند.[۲۳۷]
ابن ادریس حلی(ره) می گوید در پاره ای از کتب فقهای ما نوشته شده است که عقد ضمان و کفالت، باید مؤجل باشد و نمی توان آن را به طور حال منعقد کرد. سپس وی با این نظر مخالفت کرده و اضافه می دارد: « اگر طرفین عقد آن ها را بدون أجل و به طور حال منعقد کنند اشکال ندارد و اگر در عقد از أجل سخن به میان نیاید، آن عقد حال خواهد بود. شیخ طوسی(ره) با این نظر موافق است و حق هم همین نظر است زیرا مانعی در ضمان و کفالت غیر مؤجل دردست نیست »[۲۳۸]. برخی این سخن ابن ادریس را مصداقی از قبول اصل آزادی اراده و عدم انحصار عقود دانسته اند که نشان می دهد که همین قدر که مانع شرعی و قانونی در برابر عقدی از عقود یا شرطی از شروط نبود، کافی است که آن عقد یا آن شرط درست باشد.[۲۳۹]
صاحب عروه الوثقی نیز کلامی دارد که نشان دهنده قبول همین مطلب است. وی می فرماید: « اگر شخصی به شخص دیگر اجازه دهد که زمین او را زراعت کند مشروط بر این که حاصل زراعت را بالمناصفه یا به نسبت ۳/۱ و یا غیره میان آن ها تقسیم شود، ظاهراً صحیح است. اگر چه با عقد مزارعه مصطلح منطبق نباشد و حتی می توان گفت از مصادیق مزارعه است. همچنین است موردی که اجازه دهد به هر کس که به زراعت بپردازد و شخص معینی را نام نبرد ( یعنی طرف ایجاب عقد، عموم باشد ). همچنین اگر بگوید هر کس این زمین مرا کشت کند و یا بخشی از فلان مزرعه را زیر کشت ببرد، نصف محصول یا ۳/۱ آن از آنِ او خواهد بود و متعاقب این ایجاب شخصی اقدام به کار کند. این امر نظیر جعاله خواهد بود. و… ظاهر برصحت چنین عقدی به استناد عمومات است چون نوعی از معاملات عقلایی است و منحصر بودن آن به معاملات متعارف را نمی پذیریم و نیازی هم به دلیل خاص بر مشروعیت آن نیست بلکه هر معامله عقلایی صحیح است جز آنچه دلیل خاص استثناء کرده باشد، همان طور که مقتضای عمومات همین است».[۲۴۰]
میرزای نائینی(ره) هم در مواجهه با مفاهیم حقوقی جدید، دیدگاهی عقل‏گرا ارائه می‏دهد و خود را از چارچوب‏های بسته رها می‏سازد. او بعد از احراز ضرورت عقلی برخی از مفاهیم حقوقی دنیای مدرن، اصراری بر انطباق آن ها بر مفاهیم فقهی ندارد و بدین‏سان از دیدگاه توقیفی بودن عقود فاصله می‏گیرد و زمینه را برای پذیرش بسیاری از پدیده‏های حقوقی جهان جدید- مادامی که مقتضی یعنی ضرورت و نیاز عقلی به آن ها احراز شود و مانع یعنی مخالفت با قواعد عمومی شرع نیز مفقود باشد- فراهم می‏کند[۲۴۱]. وی آیه « أوفوا بالعقود » را اختصاص به عقود متعارف و معهود فقهی نمی دهد و برای آیه « تجاره عن تراض » نیز عمومیت قائل است.[۲۴۲]
امام خمینی (ره)، خورشید تابان آسمان فقه معاصر، درباره عدم توقیفی بودن عقود می فرماید: « البته در زمان صدر اسلام، بیشتر معاملاتی که امروزه متداول است جریان داشته ولی تعبدی نبوده که حتماً شارع اشاره کند که فلان معامله صحیح است یا فاسد، بلکه شارع هر عقد و قراردادی که بین دو نفر صورت می گیرد آن را تنفیذ کرده چه سابقه دار باشد و چه نباشد مگر این که دلیلی بر خلافش داشته باشیم ».[۲۴۳]
اگر چه فقهای متقدم به اصل آزادی اراده، به دیده تردید می‏نگریستند، اما فقهای معاصر عموما به آن متمایل شده و آن را پذیرفته‏اند. به عقیده ایشان، عناوین عقود، توقیفی نیست؛ چون شارع مقدس درمعاملات، طریقه خاصّی را اختراع نکرده و نقش شارع در مورد معاملات، نقش امضایی است؛ یعنی معاملات رایج بین مردم را امضاء کرده است. به بیان دیگر شرع مقدس در زمینه معاملات، حقیقت جدیدی را نیاورده جز امضای آنچه نزد عرف و عقلا متداول است و با جمله «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» تمامی آنچه را که نزد مردم و در عرف بازار رواج دارد -البته با در نظر گرفتن شرایطی - امضا کرده است.[۲۴۴]
مهمترین دلیل فقهاء و حقوقدانانی که قائل به عدم توقیفی بودن عقود و آزادی قراردادها و حاکمیت اراده هستند، عمومات و اطلاقات ادله می باشد. آیات متعددی در رابطه با لزوم وفا بر عهد و قراردادها نازل شده است که در صورت افاده عمومیت از آن ها، دلیلی بر عدم انحصار عقود خواهد بود. در همین راستا می توان به آیه شریفه « یا أیها الذین آمنوا اوفوا بالعقود »[۲۴۵] اشاره نمود. عقد به گفته بعضی از لغوی‏ها به معنای مطلق عهد[۲۴۶] و به عقیده بعض دیگر به معنای عهد مؤکّد و وثیق است.[۲۴۷] فقهایی که قائل به عدم توقیفی بودن عقود هستند ، بر این عقیده اند که الف و لام کلمه « العقود » استغراقی بوده[۲۴۸] و افاده عموم می نماید و لذا لزوم وفا به عهد و پیمان، اختصاص به عقود زمان شارع در صدر اسلام نداشته و هر نوع معامله و قراردادی را که دارای آثار حقوقی است شامل می شود و عدم نهی شارع و عمومات ادله نیز برای مشروعیت کلیه قراردادهای بین مردم کافی است. هیأت جمع همراه با الف و لام، دلالت بر عموم دارد، البته به شرطی که الف و لام آن عهدی نباشد[۲۴۹]. دلیلی بر این که الف و لام در « العقود » عهدی باشد وجود ندارد و الف و لام جنس نیز امکان دارد در جمع به کار رود، که در این صورت، منظور از جنس عقود در صیغه « العقود » هر یک از انواع عقد نظیر بیع و اجاره و انواع عقود غیر معین است[۲۵۰]. همچنین اگر لفظ عامی داشته باشیم و در عمومیت و تخصیص آن شک کنیم، اصل عمومیت داشتن آن است.[۲۵۱] علامه طباطبایی(ره) عقود دراین آیه را شامل عقود تأسیسیه و امضائیه می داند و بهتر می دانند که عقود را بر معنای عموم حمل کنیم که شامل هر چیزی که عقد بر آن صادق است، شود.[۲۵۲]
مرحوم خوئی(ره) در ذیل این آیه، ملاک عقد بودن را تصدیق عرفی آن می داند و می گوید: « معنی عقد یا تعهد، به طور کلی است و معنی وفاء تمام و کمال است و به همین جهت است که گفته می شود درهم وافی یعنی درهم کامل… علی هذا مفاد آیه چنین است که باید به هر چیزی که عرفاً عقد بر آن صادق باشد، عمل کرد ».[۲۵۳] بنابراین هر چه بر حسب عرف، بر آن عقد اطلاق شود، مشمول آیه و معتبر و لازم الوفاء است.
در هر صورت «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» فراگیر است و شامل هر عقد و قراردادی می‏شود و هر کجا و هر زمان توافق و تعهدی به عنوان قرارداد و عقد شناخته شد، مشمول این دستور می شود که طرفین باید پایبند به آن باشند مگر عقدی که به جهتی از جهات دیگر فسادی داشته باشد که از قلمرو قاعده خارج شود. فسادی که موجب بطلان عقد می‏شود یا فساد شرعی است که به عللی شرع مقدس آن را فساد دانسته باشد یا فساد عقلی است که عقل سالم و فطرت پاک انسانی که عطیّه الهی است آن را فساد بداند.
همچنین از آیه « یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجاره عن تراض »[۲۵۴] از جمله عموماتی است که با توجه به این که بر لزوم وفا به عهد و قراردادها حکایت دارد، می تواند دلیلی برای نظریه عدم توقیفی بودن عقود و اصل حاکمیت اراده باشد. طبق آیه مذکور، مجوز تملک اموال دیگران، تجارت ناشی از توافق و تراضی طرفین قرارداد می باشد. برخی فقهاء با استناد به این آیه، برای تجارت مفهومی عام در نظر گرفته اند که شامل سایر عقود نیز می شود. به این ترتیب که از مفهوم حصر موجود در آیه، حلیت و صحت تجارتی که ناشی از توافق و تراضی باشد را نتیجه می گیرند و بنابراین مراد از تجارت از سر تراضی، هر سببی است که نزد عقلاء سبب حق برای تحصیل مال شمرده شود.[۲۵۵]
بنابراین جمله « تجاره عن تراض » از حیث نوع و ماهیت معامله، شامل عقود معین و غیر معین که موضوع آن به طور مستقیم، مال یا تعهد بر انجام عملی که منتهی به انتقال مال شود، می باشد و اعتبار و مشروعیت هر عقد ناشی از تراضی طرف های مربوط به آن را تأیید می کند. زیرا واژه « تجارت » نیز حقیقت شرعیه ندارد و منظور از آن مطلق عملی است که عرفاً به آن تجارت گفته شود و دلیلی بر تقید آن به عقود معین وجود ندارد.[۲۵۶]
حدیث « المؤمنون عند شروطهم »[۲۵۷] نیز می تواند تأییدی بر اعتبار همه قراردادها و عقود باشد. با توجه به « المؤمنون » و « المسلمون » که محلی به الف و لام هستند و اضافه شدن « شروط » به ضمیر جمع، که هر دو افاده عموم می کنند، مفاد این حدیث نسبت به شروط، نظیر آیه « أوفوا بالعقود » نسبت به عقود و پیمان ها است. یعنی هر مسلمانی باید به همه تعهدات خود و آن چه از امور و کارها بر عهده گرفته، عمل کند. بنابراین اعتبار عقود غیر معین را نیز می توان از آن استنباط کرد.
برخی اصل برائت را نیز از مبانی اصل آزادی اراده و عدم انحصار عقود به شمار می آورند. جعفری لنگرودی می گوید : « اصل برائت در اصطلاح فقهی عبارت است از گرایش به طرف نفی الزام قانونی و عدم تعهد و تکلیف و آزادی اراده در موقع بر خورد با شک در تکلیف »[۲۵۸]. به عبارت دیگر چون نص صریحی که حاکی از منع قرارداد در خارج از چهارچوب عقود معین باشد، وجود ندارد، بنابراین در صورت تردید در صحت این نوع قرادادها، چون شک از باب شبهه حکمیه تحریمیه به علت فقدان نص است، لذا اصل برائت را می توان در این خصوص اعمال کرد و عدم ورود منع را کافی بر جواز دانست.[۲۵۹]
برخی نیز قاعده « العقود تابعه للقصود » به عنوان دلیلی برای اصل حاکمیت اراده و عدم توقیفی بودن عقود ذکر کرده اند. این عده می گویند فقهاء، عقود را تابع قصد متعاقدین می دانند و این که پذیرفته اند، العقود تابعه للقصود، خود جلوه ای از قبول و اعتبار استقلال اراده در قراردادها است.[۲۶۰] البته عده ای نیز این قاعده را بیانگر معنای فوق نمی دانند و می گویند این که انواع عقودتابع قصد هستند و در بدون قصد و اراده واقع نمی شوند، به این معنا نیست که هر آنچه شخصی اراده کند و بخواهد، شرعاً واقع می شود چون آن چه که قصد کرده است اگر از معاملات عقلایی و یا از محدثات شرع نباشد و یا از معاملات عقلایی بوده ولی شارع آن را امضاء نکرده باشد، بدون شک شرعاً واقع نمی شود. بلکه به این معنی است که معاملات عقلایی و عقود و عهود جاری در میان مردم اگر توسط شارع امضاء شده باشد، بدون قصد و اراده همراه با تحقق سایر شرایط، معامله واقع نمی شود.[۲۶۱]
از مجموع آن چه که مختصراً ذکر شد می توان به این نتیجه رسید که عقود و قرادادهای صحیح و لازم الوفاء، به عقود معین و معهود منحصر نیست و متعاقدین بر اساس نظریه عدم توقیفی بودن عقود و اصل حاکمیت اراده یا آزادی قراردادها، آزاد هستند که نوع و آثار قرارداد خود را در چهارچوب عمومات ادله صحت عقود به دلخواه تعیین کنند و تعهدات ناشی از قراداد برای طرفین الزام آور خواهد بود.
۲-۲-۱- استقلال عقد بیمه عمر بر فرض عدم توقیفی بودن عقود
با در نظر گرفتن نظریه عدم توقیفی بودن عقود و با توجه به مجموع بررسی های انجام شده و تحلیل های گوناگون حقوقی که از قرارداد بیمه توسط فقهاء و حقوقدانان اسلامی به عمل آمده و این که بیمه عمر، عقدی است که خصوصیات و ویژگی های خاص خود را دارد و در عرف جامعه ارتباطی با عناوین دیگر فقهی ندارد، می توان نتیجه گرفت که قرارداد بیمه عمر که با رضایت و توافق و اعمال حاکمیت اراده طرفین منعقد می گردد، عقدی مستقل است که بیمه‏گر و بیمه‏گذار با شرایط ویژه‏ای بین خود منعقد کرده و ملتزم به مراعات آن می‏باشند و عدم ذکر آن در کتب معروف و مدون فقهی نیز نمی تواند دلیل بر بطلان قرارداد مذکور باشد.
بر طبق نظریه عدم توقیفی بودن عقود، ما برای حکم کردن به صحت و مشروعیت عقود مستحدث فقهی مثل بیمه عمر، باید آن عقود را با کلیات و عمومات ادله صحت عقود و معاملات بسنجیم. بنابراین چنانچه بیمه عمر مطابق کلیات و عمومات ادله صحت عقود باشد، می توانیم آن را به عنوان عقدی مستقل و صحیح به رسمیت بشناسیم.
تحلیل و تطبیق بیمه عمر با عمومات ادله صحت عقود و اشکالاتی که بر آن گرفته شده است را إن شاء الله در فصل سوم انجام خواهیم داد.
فصل سوم: اشکالات فقهی عقد بیمه عمر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-08-14] [ 12:15:00 ب.ظ ]




۱l

 

 

 

۱۴

 

 

 

-

 

-

 

-

 

N.R

 

-

 

 

 

۱۵

 

 

 

-

 

-

 

-

 

N.R

 

-

 

 

 

۱۶

 

 

 

ساختار محصولات حاصل با بهره گرفتن از تکنیک طیف سنجی NMR مورد تایید قرار گرفتند. در این ساختارها بارزترین پیک­های مشترک در ¹HNMRبرای هر ترکیب متعلق به هیدروژن های آروماتیک در ناحیه­ی (PPM8-7) می­باشد و در ¹³CNMR برای کربن­های حلقه آروماتیک در ناحیه (PPM150-120) می­باشد.
پایان نامه
۴-۲-۶- مکانیسم پیشنهادی برای سنتز دی سولفیدها

۴-۲-۷- اطلاعات طیفی مربوط به نمونه­هایی از مشتقات دی سولفید (جدول ۴-۴)
ردیف۲ : مشتق بیس(۲متیل فنیل) دی سولفید (۱b)
m.p= 34-36 yellow solid
۱H.NMR(400MHz , CDCl3): δ = ۲.۴۷ (S, 6H, CH3), 7.16-7.19 (t.d, J=3 Hz, Ar-H), 7.204-7.209 (d, J=2 Hz, 2H, Ar-H), 7.23-7.29 (t.d, J=4.8 Hz, 2H, Ar-H), 7.57-7.58(d, J=4.8 Hz, 2H, Ar-H) ppm
۱۳C.NMR(100MHz , CDCl3): δ= ۲۰.۰۷, ۱۲۶.۷۱, ۱۲۷.۳۴, ۱۲۸.۵۳, ۱۳۰.۳۷, ۱۳۱.۷۶, ۱۳۵.۴۳ ppm
ردیف۴ : مشتق بیس(۴- متوکسی فنیل) دی سولفید (۱d)
m.p= 39-41 , white solid
۱H.NMR(400MHz , CDCl3): δ= ۳.۸۲۳ (S, 6H, O-CH3) , 6.87 (d, J=8.8 Hz, 4H, Ar-H), 7.32 (d, J=8.4 Hz, 2H, Ar-H) ppm J=8.4 Hz, 2H, Ar-H) ppm
۱۳C.NMR(100MHz , CDCl3): δ= ۵۵.۳۶, ۱۱۴.۷۱, ۱۲۷.۴۵, ۱۳۲.۷۵, ۱۵۹ pp
ردیف۷ : مشتق بیس(۱-نفتیل) دی سولفید(۱g)
m.p= 93-96 yellow solid
۱H.NMR(400MHz , CDCl3): δ= ۷.۳۶-۷.۳۸ (d, J=6.4 Hz, 2H), 7.58-7.6 (q, J=3.2 Hz, 2H), 7.68-7.7 (d, J=6.8, Hz, 2H), 7.82-7.83 (d, J=2.4 Hz,2H), 7.84-7.86 (d, J=3.2 Hz, 2H), 7.93-7.95 (q, J=3.2 Hz, 2H), 8.48-8.5 (q, J=3.2 Hz, 2H) ppm
۱۳C.NMR(100MHz , CDCl3): δ= ۱۲۵.۱۵, ۱۲۵.۹۵, ۱۲۶.۴۹, ۱۲۶.۸۳, ۱۲۸.۰۵, ۱۲۸.۹۸, ۱۳۰.۳۵, ۱۳۲.۶۶, ۱۳۴.۱۶ ppm
ردیف۱۰ : مشتق بیس(۲-تیوفن) دی سولفید(۱i)
m.p= 51-52 , green solide
۱H.NMR(400MHz , CDCl3): δ=۷.۰۱ (q ,J=1.6 Hz, 2H), 7.248 (d, J =۰.۸ Hz, 2H), 7.37 (d, J=0.4 Hz, 2H) ppm
۱۳C.NMR(100MHz , CDCl3): δ= ۱۲۷.۵۲, ۱۲۹.۷۵, ۱۳۲.۸۱, ۱۳۵.۵۲ ppm
۴-۳- بررسی واکنش­های سنتز تری­تیوکربنات­ها
در میان انواع ترکیبات گوگرد، تری­تیوکربنات­ها به دلیل کاربردهای گسترده بسیار حائز اهمیت هستند. از تری­تیوکربنات­ها به عنوان عوامل دارویی، مواد شیمیایی در کشاورزی و نیز به عنوان افزودنی برای روان کننده­ها استفاده می­ شود [۸۳]. در سال های اخیر روش­های مختلفی برای سنتز تری­تیوکربنات­ها ارائه شده است. یک روش ساده برای سنتز این ترکیبات، دی­آلکیل­دار شدن هم زمان با تولید آنیون در تری­تیوکربنات­ها توسط آلکیل­هالید­ها می باشد [۴۰ و ۴۱ ]. دراین پروژه روش­هایی نوین با زمان کوتاه و بازده بالا معرفی می­شوند (شمای ۴-۴).

شمای (۴-۴)
۴-۳-۱- بررسی شرایط بهینه سنتز تری­تیوکربنات­ها
به منظور به دست آوردن شرایط بهینه واکنش، نوع حلال، مقدار باز، دما و زمان انجام واکنش با بهره گرفتن از ماده اولیه بنزیل کلرید مورد بررسی قرار گرفت (شمای ۴-۵).

شمای (۴-۵)
۴-۳-۲- بررسی اثر حلال در سنتز تری­تیوکربنات­ها
جهت به دست آوردن حلال مناسب برای واکنش، واکنش در حلال­های آب، DMF و DMSO مورد بررسی قرار گرفت که واکنش در حلال­های آب و DMF پیشرفتی نداشت اما در حلال DMSO با بازده بالا انجام شد. بنابراین حلال DMSO به عنوان حلال مناسب برای واکش در نظر گرفته شد.
۴-۳-۳- بررسی اثر باز و دما در سنتز تری­تیوکربنات­ها
واکنش سنتز تری تیوکربنات در حضور سه بازحاوی یون فلورید: TBAF, KF وNaF مورد بررسی قرار گرفت که واکنش در حضور بازهای TBAF, KF با بازده­های بالا انجام شد و در حضور باز NaF هیچ پیشرفتی در واکنش مشاهده نشد. به منظور بهینه کردن مقدار بازKF و دمای واکنش در حضور آن، واکنش در دماهای مختلف و مقادیرمتفاوت بازKF مورد بررسی قرار گرفت جدول (۴-۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]




با توجه به اهمیت این بخش از عملکرد جامعه روحانیت مبارز، مطالب آن تحت عنوان میزان و سطح حضور جامعه روحانیت مبارز در ارکان نظام جمهوری اسلامی به طور جداگانه در ادامه بحث می‌آید.
۱۵- حمایت از عزل آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری توسط امام خمینی (رحمه الله).
یادآور می‌شویم که پیش از عزل، جامعه روحانیت مبارز نیز مانند بسیاری از گروه های دیگر از قائم‌مقامی آقای منتظری حمایت می‌کرد. در این زمینه اطلاعیه جامعه روحانیت مبارز در مورد سالگرد پیروزی انقلاب قابل تأمل است(اطلاعیه جامعه روحانیت مبارز به تاریخ ۱۹/۱۱/۱۳۶۴ به شماره ۹۵۴۷/۱۰/۸۳)
بسمه‌تعالی
در یوم‌الله ۲۲ بهمن که تبلور حماسه‌های خونین و شکوهمند ملت ایران است آرمان دیرین امت اسلامی تحقق یافت و حکومت الله دوباره زنده شد…
به همین مناسبت از امت حزب‌الله و مقاوم دعوت می‌شود که روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در مسیرهای تعیین شده به راهپیمایی پرداخته با شعارهای انقلابی و دعا جهت طول عمر با برکت حضرت امام و تائید قائم مقام رهبری حضرت آیت‌الله منتظری دشمنان اسلام را بیش از پیش مأیوس نمایند.
۱۶- حمایت قاطع از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله العالی. در بخشی از بیانیه جامعه روحانیت مبارز در این باره می‌خوانیم:
مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همان مجتهد مسلم و فقیه عادل و جامع‌الشرایطی است که امام راحل (قدس سره) او را خورشید درخشان انقلاب نامید و هیچ‌کس را شایسته‌تر از ایشان برای تداوم رهبری و مقام ولایت نمی‌دانست و این همان حقیقتی است که نزدیک به هفتاد فقیه عادل و برجسته و مورد اعتماد و انتخاب مردم در مجلس خبرگان به آن شهادت دادند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱۷- حمایت از حکم امام خمینی (رحمه الله) درباره سلمان رشدی.
در بیانیه جامعه روحانیت مبارز در سال ۶۷ در پی صدور پیام امام خمینی خطاب به روحانیون سراسر کشور چنین آمده است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
پیام ملکوتی و تاریخی رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی مدظله العالی خطاب به روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگ اسلام و مدرسین و طلاب علوم دینیه فصل نوینی در روند حرکت انقلاب اسلامی مخصوصاً خط سیر روحانیت در آینده باز نمود و روح تازه‌ای در کالبد انسان‌های عاشق اسلام و حقیقت دمید و چون این جملات حکیمانه همانند سایر پیامهای آن امام عزیز از عمق جان به رشته تحریر درآمده بود بر اعماق دلها نفوذ نمود و به واسطه صراحت و صلابتی که در پیام وجود داشت، جای هیچ‌گونه ابهام و تفسیر و تأویل بر احدی باقی نگذاشت. جامعه روحانیت مبارز تهران ضمن عرض سپاس و تشکر فراوان محضر مبارک امام امت و استاد عالیقدر خود که با ارشادات حکیمانه خویش علماء و روحانیین را مفتخر فرمودند، اعلام می‌دارد: اعضای این جامعه مثل گذشته رهنمودهای ارزنده ان حضرت را به گوش جان خریده اوامر مبارک را به عنوان وظیفه شرعی مطاع می‌دانند و بدینوسیله از سایر برادران روحانی و مدرسین محترم و طلاب ارجمند تقاضا می‌نمایند که این پیام نورانی و منشور مبارک را نصب العین خود قرار داده، مفاد آن را دقیقا به مرحله اجرا درآورند. پیام و منشوری که ضمن تجلیل شایان از شهداء عالیقدر حوزه و روحانیت و قدرانی از مجاهدات گرانقدر علماء اسلام و روحانیت متعد در طول تاریخ اسلام و مخصوصا فدارکاری‌ها و مبارزاتی که از سال ۴۲ تا به امروز صورت گرفته است….
ما به امام عزیر اطمینان می‌دهیم که فرزندان روحانی شما گر چه در مورد بعضی از مسائل اداری سلیقه‌های مختلف باشند ولی در مسائل اصولی و اساس انقلاب همگی در صف واحد و یکپارچگی کامل و محکم و استوار بوده و هرگز اجازه نخواهد داد روحانیون رفاه طلب و بی‌درد که هرگز در مسیر انقلاب نبوده بلکه از کارشکنی‌ها و نق زنی‌ها مضایقه ندارند در مقدرات جامعه انقلابی دخالت نموده و تقویت گردند و از این طریق استعمارگران و دشمنان انقلاب به اهداف شیطانی خود نائل شوند. در رابطه با توطئه جدید استکبار جهانی همانطور که حضرت امام فرمودند مسئله سلمان رشدی یک مسئله فردی نیست بلکه مقابله استکبار با اسلام است. اینک جامعه روحانیت مبارز تهران از عموم مسلمانان جهان مخصوصا از علماء و اندیشمندان انتظار دارد که در مقابل این توطئه خطرناک صهیونیزم و امپریالیزم جهانی بر علیه اسلام بلکه تمام مقدسات و ادیان آسمانی…ساکت ننشسته و بهر نحو ممکن ابراز انزجار نمایند. با آرزوی طول عمر و موفقیت روزافزون برای رهبر عزیز و بزرگوار انقلاب و پیروزی نهایی اسلام بر کفر جهانی( کردی: ۳۰۷ – ۳۰۶).
گفتار سوم: میزان و سطح حضور جامعه روحانیت مبارز در ارکان تاثیر گذار نظام جمهوری اسلامی ایران
برای فهم چرایی حضور پررنگ جامعه روحانیت مبارز در پست های حساس جمهوری اسلامی ایران علاوه بر فعالیت های آنان در قبل از انقلاب باید به قانون اساسی نیز توجه کرد.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ویژگی منحصر به فرد و بنیادین انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر نهضت‌ها در اسلامی بودن آن و رهبری روحانیت ذکر شده است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی در جایی که به شیوه حکومت در اسلام می‌پردازد نظارت جدی و دقیق از سوی مجتهدین عادل، پرهیزکار و متعهد (فقهای عادل) را امری ضروری می‌شمارد.
در اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است:
کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی و نظامی سیاسی و غیره باید براساس موازین اسلامی باشد و تشخیص آن برعهده فقهای شورای نگهبان است.
در اصل پنجم قانون اساسی نیز تأکید شده که:
در زمان غیبت حضرت ولی عصر «عجل‌الله تعالی فرجه» در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع و مدیر و مدبر است.
این اصول واضح‌ترین دلیل بر حضور نهادینه و قانونمند روحانیت در عرصه سیاسی و حکومت جمهوری اسلامی می‌باشد.
همچنین اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی قوای سه گانه کشور را زیر نظر ولایت مطلقه فقیه و امامت امت که از شخصیت‌های برجسته روحانی می‌باشد، قرار می‌دهد. در واقع این اصل ارتباط و پیوند ارگانیکی قوای سه گانه را با ولی فقیه مشخص می‌سازد.
اصل نود و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی اشعار می‌دارد:
تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت «فقهای شورای نگهبان» و تشخیص عدم تعارض آن مصوبات با قانون اساسی بر عهده اکثریت اعضای شورای نگهبان است.
اصول مندرج در فصل هشتم قانون اساسی راجع به اختیارات رهبر و مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز اصول فصل یازدهم مربوط به قوه قضائیه و انتخاب رئیس این قوه از سوی رهبری که مطابق اصل ۱۵۷ قانون اساسی آن فرد باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی باشد و نیز اصل ۱۶۲ قانون اساسی که تصریح می‌کند رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور باید مجتهد عادل و از جانب رئیس قوه قضائیه منصوب شوند، از دیگر قرائن و شواهد حاکمیت نهادینه شده و قانونمند روحانیت در نظم جمهوری اسلامی می‌باشد.
با این وجود، حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی از آغاز مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی به ویژه در اظهارنظرهای خود در پاریس و تهران اعلام کرده بود که روحانیت در امور اجرایی کشور مداخله نخواهد کرد و به رسالت اصلی خود یعنی تبلیغ دین و هدایتگری اجتماعی خواهد پرداخت. شاهد این ادعا، اصرار شخصیت‌های طراز اول از انقلابیون مذهبی به امام مبنی بر موافقت ایشان با نامزدی آیت‌الله شهید دکتر بهشتی از اعضای مؤسس جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی برای ریاست جمهوری دوره اول بود که ایشان با این امر مخالفت ورزیدند. آیت‌الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز این مطلب را چنین تبیین کرد:
امام (قدس سره) از اول نظر مبارکشان این بود که ما [روحانیت] در کارهای اجرایی دخالت نکنیم. حتی خودشان رفتند قم. من، مرحوم شهید باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و مقام معظم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رفتیم قم خدمتشان. آن زمان که دوره اول ریاست جمهوری بود قرار بود بنی‌صدر کاندیدا شود. هرچه اصرار کردیم که اجازه بدهید آقای بهشتی کاندیدا باشد، امام قبول نکردند. فرمودند نمی‌خواهیم کارهای اجرایی را در دست بگیریم، برای این که مردم فکر می‌کنند این همه مبارزه برای این بود که بیاییم حاکم شویم. ما برای این کار نیامده‌ایم ما انقلاب کردیم ولی امور را می‌دهیم دست مؤمنین و مواظبت می‌کنیم که منحرف نشوند. البته فرمودند مجلس را رها نکنید، مجلس مهم است و همچنین قوه قضائیه باید در دست علما باشد.
اما بعد از مشخص شدن ناکارآمدی نهضت آزادی در اداره امور اجرایی کشور و آشکار شدن خیانت بنی‌صدر و ملی‌گرایان همفکر با او و گرایش به استمرار و وابستگی ایران به غرب و آمریکا از سوی آنها و همچنین شدت گرفتن توطئه‌های مخالفان انقلابیون مذهبی و گروهک‌های ضدانقلاب، به دلیل عدم وابستگی فکری روحانیت به بیگانگان و پیشگامی آنها در امر مبارزه با استعمار و استبداد، علاوه بر حضور فعال روحانیت در عرصه امور فرهنگی و قضایی، زمینه حضور آنها در صحنه فعالیت‌های اجرایی کشور نیز فراهم گردید. در این شرایط امام (قدس سره) ضمن تجدیدنظر در دیدگاه قبلی خود، ورود روحانیت به صحنه اجرایی کشور را نیز مجاز دانستند. آیت‌الله مهدوی کنی از شخصیت‌های برجسته جامعه روحانیت مبارز در این باره می‌گوید:
امام (رحمه الله) با مشاهده مشکلات فراوان و آشکار شدن این مطلب که حضور روحانیون لازم بوده و می‌بایستی نقش فعال در اداره کشور داشته باشند (زیرا پس از مدتی تجربه نشان داد که این کار درست نبود) امام صریحاً فرمودند در این تصمیم اشتباه کردیم و نمی‌بایست حکومت را دربست در اختیار کسانی قرار دهیم که امتحان خود را ندادند و با روحانیت و دخالت آنها در کارهای سیاسی و اجرایی مخالفند.
با این توصیف، آنچه در اینجا اهمیت دارد مشخص کردن میزان و سطح حضور جامعه روحانیت مبارز در ارکان مقدس جمهوری اسلامی است. اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت که هر کدام نقش بسزایی در پیشبرد اهداف انقلاب و هدایت مردم به عهده داشتند، در فرایند انقلاب اسلامی و به دست گرفتن پست‌های کلیدی در جمهوری اسلامی نقش فعالی بازی نمودند که در زیر به تفکیک مورد بررسی قرار می‌گیرد:
۱- شورای انقلاب
یک ما پیش از سقوط رژیم پهلوی در ایران، قرائن و شواهد حکایت از پیروزی احتمالی انقلابیون داشت. بر این اساس، در ۲۲ دی ماه ۱۳۵۷ هـ.ش «شورای انقلاب» به فرمان امام خمینی تشکیل شد. این شورا سه وظیفه مهم و اساسی برعهده داشت: پیگیری امر مبارزه با مرحله پیروزی، تصویب قوانین مورد نیاز کشور در دوران انتقال قدرت و انتقال از مرحله قبلی به نظام جمهوری اسلامی و اجرای آن قوانین به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی.
شورای انقلاب که تا مدت یک سال و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی تا تشکیل اولین دوره مجلس شورای اسلامی به کار خود ادامه داد، با حضور شش تن از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت تشکیل شد. آیت‌الله شهید دکتر بهشتی عضو مؤسس جامعه روحانیت مبارز و عضو شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی یک سال قبل از شهادتش در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۵۹ در این رابطه گفت:
افراد را امام تعیین می‌کردند به این معنی که اول امام به یک گروه پنج نفری از روحانیت مسئولیت داد که برای شناسایی افراد لازم برای اداره آینده مملکت تلاش کنند. این عده عبارت بودند از، آیت‌اله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر [و بنده] بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان هم شرکت نمودند. بدین ترتیب هسته شورای انقلاب یک گروه شش نفری شد. بعدها از روحانیون آیت‌الله طالقانی و خامنه‌ای نیز اضافه شدند.
یادآور می‌شویم بعداً در این شورا برخی شخصیت‌های لیبرال نهضت آزادی نیز عضویت پیدا کردند که به دلیل اختلاف بنیادین دیدگاه‌های اعضای جامعه روحانیت با آنها اعضای جامعه روحانیت نقش به سزایی در تحقق آرمان‌های امام، به ویژه تأسیس نظام جمهوری اسلامی و پاسداری از آن ایفا نمودند.
۲- نهاد رهبری
مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، قبل از پذیرش مسئولیت رهبری انقلاب اسلامی، از اعضای مؤسس و عضو فعال جامعه روحانیت مبارز بوده‌اند. اما ایشان بعد از تصدی مقام رهبری در عمل از ادامه عضویت خود در جامعه روحانیت مبارز خودداری کرده و به ایفای نقش مستقل و پدرانه در قبال تمامی گروه‌ها و جریانات سیاسی پرداخته‌اند. تبعیت جامعه روحانیت از دیدگاه‌ها، مواضع و خط مشی رهبری در جای جای حرکت نظام و التزام عملی نسبت به نقطه نظرهای ایشان به دلیل اعتقاد و التزام به ولایت فقیه چه در جهت‌گیری داخلی و یا مواضع اتخاذی در عرصه بین‌المللی بوده است.
در حال حاضر حجه‌الاسلام ناطق نوری ریاست بازرسی دفتر رهبری، حجه‌الاسلام معزی معاون فرهنگی دفتر رهبری و آیت‌الله غیوری نیز مسئول امور روحانیون دفتر رهبری و مسئول وجوهات شرعی بعثه مقام معظم رهبری در حج می‌باشند. علاوه بر این، حجه‌الاسلام مطلبی مسئول امور روحانیون سازمان تبلیغات اسلامی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت می‌باشد. قبل از این نیز حجه‌الاسلام سعیدی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، قائم‌مقام سازمان تبلیغات اسلامی بود که زیر نظر رهبری می‌باشد. البته نمایندگی مقام معظم رهبری در برخی ارگان‌های انقلابی و سازمان‌های دولتی نیز به عهده تعدادی از اعضای جامعه روحانیت می‌باشد که از ذکر آنها در اینجا صرف‌نظر کرده و به هرکدام در جای خود اشاره خواهیم کرد. در مجموع با عنایت به همفکری اغلب کارکنان نهاد رهبری با جامعه روحانیت مبارز از یک سو و تصدی برخی مسئولیت‌های دفتر مقام معظم رهبری از سوی تعدادی از اعضای جامعه روحانیت از دیگر سو، به نظر می‌رسد که سطح و میزان حضور جامعه روحانیت در نهاد رهبری در مقایسه با سایر تشکل‌های روحانی و غیرروحانی چشمگیرتر و از سهم افزون‌تری برخوردار باشد گرچه مشخص کردن میزان دقیق این نفوذ، نیازمند اطلاعات دقیق‌تر می‌باشد(سلیمی بنی ؛ مظفری: ۱۷۹- ۱۷۸).
۳- قوه مجریه
طی دو دهه انقلاب تا دوم خرداد ۱۳۷۶ برخی از شخصیت‌های جامعه روحانیت مبارز در رأس هرم قوم مجریه و پست‌های زیرمجموعه آن مشغول به خدمت بوده‌اند. با استعفای مهندس مهدی بازرگان در آبان ۱۳۵۸ و انحلال دولت موقت، هر یک از اعضای شورای انقلاب سرپرستی یک یا چند وزارتخانه را عهده‌دار گردیدند. در این هنگام تعدادی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز که از اعضای مؤسس، تأثیرگذار و برخوردار از نقشی تعیین‌کننده در شورای انقلاب بودند، مسئولیت‌هایی را عهده‌دار گردیدند. آقایان هاشمی رفسنجانی سرپرستی وزارت کشور، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای وزارت دفاع و شهید باهنر نیز سرپرستی وزارت آموزش و پرورش را عهده‌دار شدند.
در ضمن شهید بهشتی نیز همزمان با ریاست شورای عالی قضایی، سرپرستی جهاد سازندگی را عهده‌دار گردید. بعدها عضو دیگر جامعه روحانیت مبارز آقای ناطق نوری سرپرستی جهادسازندگی را پذیرفت. بعد از مشخص شدن ماهیت بنی‌صدر و برگزاری انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری اسلامی ایران و انتخاب شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور، حجه‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت، مسئولیت پست‌ نخست‌وزیری را به مدت دو ماه تا زمان شهادتش برعهده داشت. پس از فاجعه ۸ شهریور ۱۳۶۰ و شهادت شهیدان رجایی و باهنر در جریان انفجار بمب در دفتر نخست‌وزیری، آیت‌الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت به مدت کوتاهی با تصدی پست نخست‌وزیری مأمور تشکیل کابینه شد و پس از انتخابات دوره سوم ریاست جمهوری، مردم، دیگر عضو برجسته جامعه روحانیت مبارز آن زمان یعنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به ریاست جمهوری برگزیدند.
در دوره چهارم نیز مجدداً مردم ایران به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رأی دادند و به این ترتیب به مدت هشت سال ریاست قوه مجریه در اختیار یکی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت قرار داشت. گرچه در طی این مدت پست نخست‌وزیری و ریاست هیات وزیران در اختیار مهندس میرحسین موسوی بود که از جانب جناح رقیب جامعه روحانیت (مجمع روحانیون مبارز) حمایت و پشتیبانی می‌شد، و در عمل نیز اکثر وزراء از همفکران ایشان انتخاب می‌شدند. با انتخابات دوره پنجم ریاست جمهوری، آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی از اعضای مؤسس و عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با حمایت و پشتیبانی این تشکل روحانی و گروه‌های همسو با آن بعد در سال ۱۳۶۸ رئیس جمهور گردید. این انتخابات بعد از بازنگری قانون اساسی و حذف جایگاه نخست‌وزیری، صورت گرفت. در این هنگام به رغم آنکه آقای رفسنجانی خود از اعضای جامعه روحانیت بود. وزرای کابینه عمدتاً با جهت‌گیری ائتلافی و تقریباً غیرجناحی انتخاب گردیدند.
در این دوره از ریاست جمهوری آقای هاشمی، جناح اکثریت مجلس شورای اسلامی از مجمع روحانیون مبارز و تشکل‌های همسو با آن تشکیل می‌شد که به شدت با برنامه‌های تعدیل و توسعه اقتصادی دولت مخالفت می‌کردند. در مقابل، جناح اقلیت در داخل مجلس و جامعه روحانیت و همفکران با آن نیز در بیرون مجلس از برنامه‌های آقای هاشمی دفاع می‌کردند. در دوره ششم انتخابات ریاست جمهوری نیز با حمایت مجدد جامعه روحانیت، آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری برگزیده شد و به فعالیت‌های خود در رأس قوه مجریه ادامه داد، گرچه آراء ایشان نسبت به دوره قبل کمتر بود (فوزی: ۵۶۴-۵۶۰).
در این دوره از ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی با انتخاب وزرای تکنوکرات، زمینه برای بروز اختلافات میان دیدگاه سرمایه و فن سالار و دیدگاه اقتصاد بازار، فراهم شد. این دوره که از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ را دربرمی‌گیرد. میان آنچه که «کارگزاران سازندگی» در عرصه اقتصاد دنبال می‌کردند با آنچه مورد نظر جامعه روحانیت مبارز بود، فاصله زیادی وجود داشت. تقابل دیدگاه جامعه روحانیت با دیدگاه حاکم بر دولت آقای هاشمی در ادامه به مطرح شدن تقابل میان «توسعه» و «عدالت» منتهی گردید. بر این اساس، مجلس چهارم که جناح اکثریت آن همفکر و همسو با جامعه روحانیت مبارز بود، تصویب برنامه پنج ساله دوم توسعه را که صرفاً مبتنی بر توسعه صرف کشور و فاقد جنبه‌های عدالت اجتماعی می‌دانست، بیش از یک سال به تأخیر انداخت و درصدد برآمدند تا با ماهیتی عدالت‌گرایانه برنامه را تحویل دولت بدهد.
دیدگاه عدالت محور از آنجا که یک ضرورت تردیدناپذیر برای جمهوری اسلامی بود و با منافع توده‌های محرومی که بار اصلی انقلاب اسلامی را بر دوش کشیده بودند، ارتباط داشت. از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفت. تأکیدهای مکرر معظم‌له امکان عملی شدن آن دیدگاه را فراهم‌تر نمود.
اما با جلوه‌گر شدن فشارهای اقتصادی دوره سازندگی در زندگی مردم، آنها به جمع‌بندی تازه‌ای رسیدند. این جمع‌بندی مبتنی بر این بود که چه بسا کسانی که در رأس قوای سه گانه کشور قرار گرفته‌اند برنامه‌های کاربردی مطلوبی برای بهبود وضع زندگی مردم ندارند و برای برهم زدن یکنواختی حاکم بر کشور که در رأس سران هر سه قوه قضائیه، مقننه و مجریه به ترتیب سه تن از شخصیت‌های طراز اول جامعه روحانیت مبارز یعنی آقایان یزدی، ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی قرار داشتند، باید اداره قوه مجریه را به دست شخص دیگری سپرد.
با وجود دیدگاه انتقادی جامعه روحانیت نسبت به برنامه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دولت هاشمی رفسنجانی، به نظر می‌رسد در آن زمان مردم تفاوتی میان «جامعه روحانیت مبارز»، «حزب کارگزاران سازندگی» و «دولت آقای هاشمی» نمی‌دیدند و همه آنها را دارای یک تفکر، سلیقه و مشی اقتصادی به حساب می‌آوردند. در آستانه انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، حزب کارگران سازندگی که خود بیشترین نقش و تأثیرگذاری را در دولت آقای هاشمی داشت، تا درک شرایط، خود را از مقابل این موج دور کرده و ضمن مشارکت فعال در پیروزی نامزد رقیب جامعه روحانیت، از دستاوردهای آن نیز در حد بالایی بهره‌مند گردید؛ در حالی که جامعه روحانیت مبارز با وجود آنکه از دولت تکنوکرات آقای هاشمی رفسنجانی کاملاً ناراضی بود، نتوانست. در این دوره به پیروزی دست یابد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم در دوم خرداد ۱۳۷۶ هـ.ش و پیروزی قاطع حجه‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی نامزد و عضو تشکل روحانی مجمع روحانیون مبارز، در عمل مدیران و عناصر همفکر و همسو با جامعه روحانیت مبارز از سطوح مختلف مدیریتی و اجرایی قوه مجریه حذب گردیدند که نتیجه قهری این عمل کاهش شدید سطح و گسترده نفوذ جامعه روحانیت مبارز در رأس و بدنه قوه مجریه کشور شد.
۴- قوه مقننه
از ابتدای تشکیل مجلس شورای اسلامی قریب به اتفاق اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در ادوار مختلف تا پایان دوره پنجم کرسی‌های نمایندگان مجلس را از آن خود کردند. در طی پنج دوره مجلس شورای اسلامی که در دو دهه اول و دوم انقلاب تشکیل شد به غیر از دوره سوم، پست ریاست قوه مقننه از آن اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت بوده است. آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس شورای اسلامی را در طی دوره‌های اول و دوم عهده‌دار بوده است. در طی تقریباً سه سال از دوره سوم، مجلس شورای اسلامی توسط حجه‌الاسلام والمسلمین کروبی دبیرکل تشکل روحانی رقیب جامعه روحانیت (مجمع روحانیون) اداره شد. سپس در طی دوره‌های چهارم و پنجم، مسئولیت اداره و مدیریت قوه مقننه به دست حجه‌الاسلام والمسلمین ناطق نوری از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز افتاد (ازغندی: ۱۶۵).
علاوه بر این، در طی پنج دوره اول مجلس شورای اسلامی، تعدادی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت که موفق به کسب آرای لازم برای تصدی نمایندگی مجلس شورای اسلامی گردیده بودند، ریاست برخی از کمیسیون‌های مجلس را عهده‌دار گردیدند. در طی همین مدت تعدادی از اعضای جامعه روحانیت جزء نائب رئیسان مجلس شورای اسلامی بوده‌اند. حضور اعضای جامعه روحانیت در مجلس شورای اسلامی در پنج دوره اول بسیار چشمگیر و فعال بوده است تا حدی که برخی از این افراد نظیر آیت‌الله موحدی کرمانی، حجه‌الاسلام موحدی ساوجی و حجه‌الاسلام دکتر حسن روحانی در طی این پنج دوره مسئولیت وکالت و نمایندگی را از مردم اخذ و به مجلس راه یافتند.
در برخی از این دوره‌ها نظیر دوره چهارم تمامی ۳۰ نفر کاندیدای معرفی شده از سوی جامعه روحانیت مبارز در شهر تهران موفق به کسب اکثریت آرای مأخوذه گردیده و به مجلس راه یافتند. البته عکس همین قضیه در دوره سوم مجلس اتفاق افتاد و تنها ۳ نفر از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت که در لیست معرفی شده مجمع روحانیون مبارز نیز آمده بودند، موفق به کسب آرای لازم گردیدند. در این قسمت از بحث اسامی برخی از اعضای جامعه روحانیت که در ادوار پنج‌گانه در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند را ذکر می‌کنیم تا از این رهگذر، میزان و سطح حضور این تشکل روحانی در قوه مقننه مشخص گردد. علاوه بر آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، موحدی کرمانی، موحدی ساوجی و حسن روحانی که پیش از این گذشت، آیت‌الله مجتهد شبستری در دوره‌های چهارم و پنجم، حجه‌الاسلام سالک در دوره چهارم، حجج اسلام طباطبایی و سید هاشم حمیدی در دوره دوم، آیت‌الله عمید زنجانی ریاست کمیسیون حقوقی در دوره سوم، سیدرضا اکرمی در دوره چهارم و پنجم، و حجه‌الاسلام سیدرضا تقوی ریاست کمیسیون فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی برعهده داشته‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ب.ظ ]




۲-۸-۲NFC[20]

NFCمبتنی بر تکنولوژیRFIDبوده و از قوانین مشابه ی پیروی می نمایددر ابتدا از این تکنولوژی برای کارهایی نظیر انبارداری وردیابی استفاده می شد که بدلیل گسترش استفاده از این تکنولوژی و امکانات و مزایای بسیار زیاد آن می باشد لذاسازندگان گوشی های موبایل و متخصصین را به فکر استفاده ازاین تکنولوژی برای این نوع پرداخت ها انداخت تا از این طریق بتوانند هم به کاربران ارزش افزوده ارائه دهند و از طرفی به دلیل استفاده از زیرساخت های بی سیم موجود در این تکنولوژی منجر به صرفه جویی در هزینه ها و افزایش تمایل به استفاده ازاین تکنولوژی گردیده است .پیش از این، این امکان برای کاربران فراهم گردیده بود تا از طریق گوشی های کارهای خرید و پرداخت خود را انجام دهند که تا حدودی از امنیت پایینی برخودار بودند وبرای رمزنگاری پیام های ارسالی ازSIMکارت وPIN Codeاستفاده شده که فناوریNFCبمنظور برطرف کردن این مشکل با بهره گرفتن از روش رمزنگاری و همچنین الگوهای رمزنگاری مجزاتوانست سطح بالایی از امنیت را به کاربران ارائه دهد.
پایان نامه

۱-۲-۸-۲مشخصات فنی فناوریNFC

ارتباط میدان نزدیک یاNFC یک تکنولوژی ارتباطی بی سیم با فرکانس بالا ودامنه کوتاه می باشد که انتقال داده بین دستگاه را تا فاصله ای در حدود۱۰سانتیمتر با فرکانس مگاهرتز ۱۳.۵۶ و بدون نیاز به تنظیمات کاربر، امکان پذیر می نماید .برای اینکه دو دستگاه مجهز به این فناوری ,بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند کافیست آنها را در نزدیکی یکدیگر قرار داده که در این حالت اینترفیس NFC موجود در دستگاه ها بصورت خودکار تنظیمات موردنیاز را انجام می دهد و ارتباط بصورت peer-to-peer بین دو دستگاه برقرار می گردد.
این تکنولوژی مبتنی بر RFID می باشد و نمونه ساده توسعه یافته ای از استاندارد ۱۴۴۴۳ ISO که استانداردی برای سیگنال RFID است که در واقع از ترکیبی از اینترفیس کارت های هوشمند و خواننده در یک دستگاه تشکیل شده است]۲۶[این تکنولوژی همانطور که قادر است با سایر دستگاه های NFC ارتباط برقرار نماید توانایی را نیز دارد که با خواننده های دیگر و کارت های هوشمند منطبق با استاندارد ISO 1443 ارتباط برقرار اولین استانداردمربوط NFC در سال ۲۰۰۳ایجاد گردید.
این فناوری به طور کامل با بلوتوث و wifi گوشی شما هماهنگ می‌باشد به طوری که می‌توانید ارتباط بین دو دستگاه را از فاصله‌ای دورتر میسر نمایید. ممکن است در نگاه اول این ارتباط کمی ناامن به نظر برسد چون اطلاعات شما در سطح وسیع‌تری منتشر خواهد شد اما سازندگان NFC روش‌های بسیار امنی را برای انتقال داده در این حالات در نظر گرفته‌اند ولی برای امنیت بیشتر کاربران، دلیلی ندارد برای پرداخت‌هایشان از این حالت استفاده کنند و این کار بیشتر زمانی کاربرد دارد که ما قصد تبادل اطلاعات با یک شخص یا دستگاه دیگر را داریم.

 

ZigBee IrDA Bluetooth NFC  
Point to multipoint Peer to peer Point to multipoint Peer to peer پیاده سازی شبکه
۱۰متر< تا ۱ متر تا۱۰ متر ۰.۱متر محدوده پوشش
تا ۲۵۰کیلو بیت بر ثانیه ۱۱۵کیلو بیت بر ثانیه تا ۷۲۱کیلو بیت بر ثانیه تا۴۲۴کیلو بیت بر ثانیه سرعت
۱ثانیه< ۰.۵ ثانیه ۶ ثانیه ۰.۱ثانیه> Set up time
ندارد ندارد(به جزIFRM) دارد (در قسمت پروتکل) دارد(سخت افزاری) امنیت
Active to active Active to active Active to active
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ب.ظ ]




 

تعداد
فراوانی
درصد

 

۱
۳۵
۲۷

 

۲-۵
۶۶
۵۱

 

۶-۱۰
۱۴
۱۱

 

۱۱-۲۰
۴
۳

 

بیش از ۲۰
۷
۵

 

بی پاسخ
۴
۳

 

مجموع
۱۳۰
۱۰۰

 

 

۴-۱-۱- آمار توصیفی سوالات
آمار توصیفی تمام متغیرهای مشاده شده پژوهش به صورت خلاصه در جدول ۴-۱۱ آورده شده است. که به ترتیب این متغیرها تنوع محیطی(۳ متغیر مشاهده شده، Q1-Q3)، پیچیدگی محیطی(۳ متغیر مشاهده شده، Q4-Q6)، پویایی محیطی(۵ متغیر مشاهده شده، Q7-Q11)، بخشندگی محیطی(۶ متغیر مشاهده شده، Q12-Q17)، هزینه(۴ متغیر مشاهده شده، Q18-Q21)، کیفیت(۳ متغیر مشاهده شده، Q22-Q24)، عملکرد تحویل(۳ متغیر مشاهده شده، Q25-Q27)، انعطاف پذیری(۶ متغیر مشاهده شده، Q28-Q33)، ساختار زنجیره تامین(۱۰ متغیر مشاهده شده، Q34-Q43) و عملکرد کسب و کار(۵ متغیر مشاهده شده، Q44-Q48) میباشند. آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، کمینه، میانه و بیشینه میباشد. میانگین این متغیرهای مشاده شده به میانه نزدیک میباشد. همچنین چولگی و کشیدگی از میزان خطای استاندارد کمتر میباشند. بنابراین، توزیع متغیرهای مشاده شده تقریبا نرمال درنظر گرفته میشود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در این پژوهش، متغیرهای مشاده شده برای هر چهار ساختار مکنون طبق طیف ۵ گزینه این لیکرت ارزیابی شدهاند. برای مشخصه های محیطی کسب و کار[۳۸]، نمره کم (۱) بیانگر سطح بسیار پایین تنوع، پیچیدگی، پویایی و بخشندگی میباشد. درحالیکه نمره متوسط و زیاد(۵)، بانگر سطح متوسط و بسیار بالای تنوع، پیچیدگی، پویایی و بخشندگی میباشد. در اولویت های رقابتی[۳۹]، نمرات از بی اهمیت یا اهمیت کم به هزینه، کیفیت، عملکرد تحویل و انعطاف پذیری شروع شده و به اهمیت بسیار در نمرات بالا (۵) رسیده است. برای ساختار زنجیره تامین[۴۰] کمترین نمرات بیان کننده ساختار زنجیره تامین ناب، نمرات متوسط بیانگر ساختار زنجیره تامین ترکیبی و نمرات بالا نشان دهنده ساختار زنجیره تامین چابک میباشد. نهایتا برای عملکرد کسب و کار[۴۱]، سهم بازار، رشد فروش، حاشیه سود، بازگشت سرمایه و بازگشت دارایی مورد پرسش قرار گرفته است.
جدول ۴-۱۱- آمار توصیفی متغیرهای مشاهده شده

 

پرسش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ب.ظ ]