شکل (۱-۲): مراحل انجام روش تحقیق تئوری برخاسته از داده ۱۱
شکل (۱-۳): مسیر انجام و تکمیل تجزیه و تحلیل داده ها ۱۲
شکل (۲-۱): داده،اطلاعات و دانش ۱۷
شکل (۲-۲): هرم دانش ۱۸
شکل (۲-۳): مدل زنجیره دانش ۲۶
شکل (۲-۴): مدل فضای اطلاعاتی ۳۳
شکل (۲-۵): طبقه بندی استراتژی مدیریت دانش بهات ۳۸
شکل (۳-۱): گردآوری و تحلیل داده ها به طریق زیگ زاگ برای اشباع ۶۵
پایان نامه - مقاله - پروژه
شکل (۳-۲): رویه مقایسه مستمر در نظریهپردازی ۶۶
شکل (۳-۳): مدل پارادایمی کدگذاری محوری ۶۹
شکل (۵-۱): کدگذاری محوری براساس مدل پارادایم ۱۰۱
شکل (۵-۲): مدل نهایی بر اساس طبقات و اهمیت هر طبقه ۳۳
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه:
در سال‌های اخیر با توجه به رشد رقابت در صنایع مختلف، مدیریت دانش به عنوان موضوع مهم و حیاتی مطرح شده است. در سازمان‌های سنتی تمرکز مدیران بر دارایی‌های مشهود (ساختمان، ماشین آلات و…) بوده و از ارزشمندترین سرمایه سازمان یعنی دانش سازمانی و حفظ آن ناآگاه بوده‌اند. دانش به عنوان عامل حیاتی برای حفظ رقابت پذیری و سودآوری در سازمان مطرح می‌باشد. در این فصل به بررسی اجمالی تعاریف اصلی پارامترهای مدیریت دانش، ادبیات موضوع و همچنین روش تحقیق می‌پردازیم.
۱-۱. بیان مسئله:
شرکت‌های متعددی در جستجوی مدیریت مؤثر دانش خود، به منظور تبدیل دانش به مزیت رقابتی می‌باشند. برای حصول اطمینان از اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش، موضوع مهم چگونگی انتخاب یک استراتژی مدیریت دانش مطلوب در شرکت می‌باشد تا بتوان نیاز به انتخاب اثربخش‌ترین نوع استراتژی مدیریت دانش را برآورده نمود. ضرورت شناخت عوامل مؤثر بر انتخاب نوع استراتژی مناسب مدیریت دانش بیش از پیش آشکار شده است. بهره‌گیری درست از دانش می‌توان هم افزایی مناسبی در سازمان ایجاد نماید که منجر به چابکی سازمان می‌گردد. قبل از پیاده‌سازی مدیریت دانش باید نسبت به عوامل مؤثر بر آن آگاهی کافی داشت. لذا شناخت و درک روشنی از این عوامل و میزان تأثیر آن‌ها، مدیران دانش را در اجرای هر چه بهتر برنامه‌های مدیریت دانش یاری می‌کند. از این رو با توجه به اهمیت و نقش انتخاب استراتژی مناسب مدیریت دانش سازمان‌ها، در این پژوهش می‌کوشیم تا عوامل مؤثر بر انتخاب استراتژی مناسب مدیریت دانش را مورد مطالعه قرار دهیم.
۱-۲. تشریح موضوع، ضرورت و اهمیت تحقیق:
دانش مخلوطی از تجربیات، ارزش‌ها، اطلاعات موجود و نگرش‌های کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره‌گیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست می‌دهد (احمدی، ۱۳۸۳). پولانی[۱] (۱۹۶۶) دانش بشری را به دو دسته تقسیم بندی کرده است: دانش صریح و دانش ضمنی. دانش صریح بیان کننده دانشی است که در قالب زبان نظام مند و رسمی، قابل انتقال است. از طرف دیگر دانش ضمنی در معرفت جامع ذهن و جسم بشر جای دارد و به عبارت دیگر نتیجه تجربه خود فرد است. در حالی که دانش صریح می‌تواند در ذخایر کتابخانه‌ها، آرشیوها و پایگاه‌های اطلاعاتی ذخیره شده و به سادگی شکل دهی می‌شود.. مدیریت دانش[۲]، بهینه سازی دانش سازمان، برای رسیدن به کارایی بیشتر، از طریق استفاده از روش‌ها و تکنولوژی های مختلف است (کامارا، آنامبا و کاریلو[۳]، ۲۰۰۲). همچنین مدیریت دانش یک روش نظام‌مند برای کسب، سازماندهی و ارتباطات دانش در فرآیندهای سازمانی است (بنبیا، پاسیانت و بلبالی[۴]،۲۰۰۱). به طورکلی مدیریت دانش رویکرد جامعی جهت ترسیم چشم انداز گسترده و همه جانبه برای سازمان است و تمرکز اصلی آن بر ایجاد و به کارگیری دانش و در نهایت، دستیابی به اثربخشی سازمانی است. البته، چالش عمده مدیریت دانش، تبدیل هرچه بیشتر و بهتر دانش ضمنی به دانش صریح است (انواری رستمی و شهائی، ۱۳۸۸). بسیاری از شرکت‌ها برای واکنش به محیط کسب وکار بسیار رقابتی امروز، به اهمیت مدیریت دانش و استراتژی آن در منابع و قابلیت‌های منحصر به فرد خود تأکید دارند (کامارا، آنامبا و کاریلو، ۲۰۰۲). استراتژی سازی مدیریت دانش بخشی از برنامه ریزی استراتژیک مدیریت دانش است که اختصاص به تدوین و انتخاب استراتژی مؤثر مدیریت دانش برای سازمان و تدوین آن دارد (لی و کیم [۵]، ۲۰۰۱). استراتژی‌های عمده شناخته شده برای مدیریت دانش عبارت‌اند از استراتژی سیستم گرا و استراتژی انسانگرا (هانسن و همکاران[۶]، ۱۹۹۹). استراتژی سیستم گرا نوعی از استراتژی مدیریت دانش است که تمایل به اخذ و اکتساب دانش از خبرگان و دانشکاران سازمان و کددهی این دانش و بسته بندی آن برای استفاده‌های بعدی دارد، در حالیکه در استراتژی انسان گرا تأکید بیشتر بر خلق دانش از طریق تعامل میان دانشکاران و تکیه بر فرایند اجتماعی سازی دانش است. ضمن اینکه در سال‌های اخیر رویکردهای بالانس و پویا نیز به این دسته بندی اضافه شده است (چوی و هسوک[۷]، ۲۰۰۳). رویکرد بالانس نوعی استراتژی میانه بین دو سر طیف انسان گرایی و سیستم گرایی است و رویکرد پویا معتقد است، وضعیت دانش سازمانی در هر مقطع از زمان تعیین کننده میزان نزدیکی به هر کدام از این دو نوع استراتژی است. هر کدام از این استراتژی‌ها به تکنیک‌ها، راهکارها و پروژه‌های متفاوتی از مدیریت دانش سازمانی منجر می‌شوند. انتخاب استراتژی مدیریت دانش معمولاً شامل قضاوت‌های ذهنی و کیفی است. به طور خاص انتخاب استراتژی مدیریت دانش یک موضوع استراتژیکی است که محدود به نیازهای منابع پشتیبانی واقع بینانه نیازمندی‌های زمان و مطابق با نتایج مورد انتظار یا اهداف کسب و کار است (بیرلی و چاکرابرتی[۸]، ۱۹۹۶). انتخاب استراتژی مدیریت دانش نیاز به اداره کردن چندین فاکتور پیچیده به شیوه ای منطقی و معقول دارد. مدل حلزونی نوناکا و تاکوچی (شکل ۱) یکی از کامل‌ترین مدل‌های ارائه شده در فرایند خلق، انتشار دانش و تأثیر آن در استراتژی سازی مدیریت دانش می‌باشد. خلق دانش یک فرایند مستمر است، جایی که افراد و گروه‌ها در یک شرکت یا بین شرکت‌ها به قابلیت سازمان در خلق دانش، تسهیم و اشتراک دانش ضمنی و آشکار می‌پردازند (ایدمارک[۹]، ۲۰۰۲).
مدل نوناکا و تاکوچی شامل چهار وجه: اجتماعی سازی، آشکار سازی، تبدیل کردن و درونی سازی، مطابق شکل ۱-۱ می‌باشد. مشخص شده است که استراتژی‌های انسان گرا بیشتر بر فرایندهای اجتماعی سازی مؤثر هستند، در حالی که استراتژی‌های سیستم گرا بر فرایند تبدیل کردن تأثیر بیش‌تری دارند (لی و کیم، ۲۰۰۱).
آشکار سازی

 

دانش آشکار فرد
تبدیل کردن
دانش پنهان فرد
اجتماعی کردن
دانش آشکار جمع دانش پنهان جمع

درونی کردن
شکل ۱-۱: مدل حلزونی دانش نوناکو و تاکوچی [۱۰]،۱۹۹۵
ضرورت انجام تحقیق: مدیریت دانش تکنولوژی است که با تمرکز و تأکید بر دانش در موقعیت‌های مشکل، در یک سیستم به حل مشکل می‌پردازد (اسپکتور و ادموندز[۱۱]، ۲۰۰۲). مدیریت دانش رویکردی ساختاریافته و برنامه ریزی شده برای مدیریت ایجاد، تسهیم، بهره‌برداری و نفوذ دانش به عنوان دارایی سازمانی است که توانایی، سرعت و اثربخشی شرکت را در تحویل محصولات و خدمات برای رضایت مشتریان همراستا با استراتژی کسب و کار تقویت می‌کند (پلسیز و بون[۱۲]، ۲۰۰۴). از مزایای مدیریت دانش می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
جلوگیری از افت دانش و بهبود تصمیم گیری: سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا تخصص فنی حیاتی خود را حفظ کرده، افت دانش حیاتی که از بازنشستگی، کوچک سازی، اخراج کارکنان و تغییرات ساخت حافظه انسانی ناشی می‌شود، جلوگیری کند.
انعطاف پذیری و انطباق پذیری: به کارکنان اجازه می‌دهد درک بهتری از کار خود به عمل آورده، راه‌ حل ‌های نوآور مطرح کنند، با سرپرستی مستقیم کمتر کار کنند و کمتر نیاز به مداخلات داشته باشند. در نتیجه، کارکنان می‌توانند در موقعیت‌های چند وظیفه‌ای فعال باشند و سازمان می‌تواند روحیه کارکنان را بالا ببرد) رادینگ، (۱۳۸۳.
مزیت رقابتی و مدیریت مشتری: سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا کاملاً مشتریان، دیدگاه‌ها و بازار و رقابت را درک کرده، بتوانند شکاف‌ها و فرصت‌های رقابتی را شناسایی کنند. دانش مشتری باعث سرعت پاسخ به سؤالات، توصیه‌ها و شکایت‌های مشتری می‌شود.
به کارگیری سرمایه گذاری‌ها در بخش سرمایه انسانی: از طریق توانایی بخشیدن به سهیم شدن در درس‌های یاد گرفته شده، فرایندهای اسناد و بررسی و حل استثنائات و در اختیار گرفتن و انتقال دانش ضمنی، سازمان‌ها می‌توانند به بهترین وجه در استخدام و کارآموزی کارکنان سرمایه گذاری کنند.) ابزری و کرمانی القریشی، (۱۳۸۴
برای حصول اطمینان از اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش، موضوع مهم چگونگی انتخاب یک استراتژی مدیریت دانش مطلوب در شرکت می‌باشد تا بتوان نیاز به انتخاب اثربخش‌ترین نوع استراتژی مدیریت دانش را برآورده نمود. ضرورت شناخت عوامل مؤثر بر انتخاب نوع استراتژی مناسب مدیریت دانش بیش از پیش آشکار شده است. بهره‌گیری درست از دانش می‌توان هم افزایی مناسبی در سازمان ایجاد نماید که منجر به چابکی سازمان می‌گردد. قبل از پیاده‌سازی مدیریت دانش باید نسبت به عوامل مؤثر بر آن آگاهی کافی داشت. لذا شناخت و درک روشنی از این عوامل و میزان تأثیر آن‌ها، مدیران دانش را در اجرای هر چه بهتر برنامه‌های مدیریت دانش یاری می‌کند. از این رو با توجه به اهمیت و نقش انتخاب استراتژی مناسب مدیریت دانش سازمان‌ها، در این پژوهش می‌کوشیم تا عوامل مؤثر بر انتخاب استراتژی مناسب مدیریت دانش را مورد مطالعه قرار دهیم.
۱-۳. سابقه تحقیقات و مطالعات انجام گرفته:
در پاسخ به سؤال اساسی این تحقیق، تحقیقات زیادی به انجام نرسیده است. بخش عمده‌ای از تحقیقات انجام شده تلاش نموده است تا پیاده سازی مدیریت دانش را به موضوع طراحی یک سیستم اطلاعاتی مدیریت دانش و تزریق دانش در آن و یا یک سیستم ثبت و نگهداری حافظه سازمانی محدود نماید. این رویکرد معمولاً با قدم‌هایی نظیر نحوه شناسایی و بدست آوردن دانش و کدگذاری آن و سپس ذخیره سازی در سیستم اطلاعاتی و در نهایت بهره‌برداری و به اشتراک‌گذاری دانش همراه است (شانکا، سینگ وگاپتا و همکاران[۱۳]، ۲۰۰۳) و (ونگ و آسپینوال[۱۴]،۲۰۰۴). بخش دیگری از تحقیقات انجام شده، با رویکرد متدولوژی -محور تلاش نموده است تا مراحل این دسته از تحقیقات پیاده سازی مدیریت دانش را به تصویر درآورد (بارس[۱۵]،۲۰۰۵) و (شانکار و گوپتا[۱۶]،۲۰۰۵). معمولاً مراحل پیاده‌سازی را به چهار قدم تفکیک می‌کنند: ۱- مرحله طراحی سیستم مدیریت دانش، ۲- مرحله استقرار، ۳- مرحله بهره‌برداری و ۴- مرحله بازنگری.
مزیت رویکرد حاضر نسبت به دو دسته ی ذکر شده در این است که این پژوهش از سطحی بالاتر به پیاده‌سازی مدیریت دانش می‌نگرد و با ارائه الگویی از عوامل مؤثر بر انتخاب مدیریت دانش، سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا قبل از پیاده‌سازی مدیریت دانش از نوع استراتژی مدیریت دانش مناسب خود مطلع گردند.
بررسی عوامل حیاتی موفقیت در پیاده‌سازی مدیریت دانش (حیدری و همکاران، ۱۳۹۲): این تحقیق میزان تأثیرگذاری عوامل حیاتی را در پیاده‌سازی مدیریت دانش سازمان جهاد کشاورزی بر طبق مدل مفهومی هونگ و همکارانش که مبتنی بر ده عامل اساسی یعنی فرهنگ سازمانی، تعهد مدیران ارشد، مشارکت، آموزش، کار تیمی، توانمند سازی، سیستم‌های اطلاعاتی، سنجش عملکرد، الگو سازی و ساختار دانش می‌باشد بررسی شده است. علت بکارگیری تنها یک مدل (هونگ و همکاران) در این پژوهش به روشنی بیان نشده است. در قسمت پایانی با بهره گرفتن از آزمون رتبه بندی شاخص‌ها (فرید من)، شاخص‌هایی که بیش‌ترین تأثیر را در مدیریت دانش پذیرفته‌اند و از نظر امتیازبندی بیش‌ترین وزن و سهم را در تأثیرپذیری داشته‌اند، مشخص گردید.
انتخاب یک استراتژی مدیریت دانش با بهره گرفتن از ترکیب رویکرد ANP و TOPSIS: مطالعه موردی در شرکت لاستیک پارس (فتحی و همکاران،۲۰۱۱): این تحقیق بر اساس یک چارچوب ۵ مرحله‌ای برای تصمیم‌گیری استراتژی مدیریت دانش، اقدام نموده است. معیار ارزیابی استراتژی مدیریت دانش را محدود به حمایت مدیر ارشد، ارتباطات، خلاقیت، فرهنگ و مردم، اشتراک دانش، انگیزه دانسته است. گزینه‌های استراتژی مدیریت دانش شامل دو نوع از استراتژی‌های مدیریت دانش می‌باشد: استراتژی، استراتژی شخصی و استراتژی ترکیبی. برای بدست آوردن نتایج نهایی اولین گام تعریف هدف تصمیم‌گیری است که در اینجا تنها انتخاب یک استراتژی مدیریت دانش مناسب در نظر گرفته شده است. دومین گام شناسایی معیارها و روابط میان آن‌هاست. گام سوم نشان دادن روابط وابستگی میان معیارها و بدست آوردن وزن معیارهاست (از طریق رویکرد ANP). سپس بر اساس وزن‌های بدست آمده از معیارها، مرحله چهارم که ساختن یک ماتریس تصمیم‌گیری می‌باشد، شکل گرفته است و گام آخر به‌کارگیری روش TOPSIS برای رسیدن به نتایج رتبه‌بندی نهایی می‌باشد.
بخش بندی عوامل مهم برای موفقیت در پیاده‌سازی مدیریت دانش با بهره گرفتن از روش DEMATEL فازی (وو،۲۰۱۲): در این مقاله عوامل مهم برای پیاده‌سازی موفقیت مدیریت دانش با بهره گرفتن از روش DEMATEL فازی و با گسترش برنامه‌های کاربردی عملی از نظریه مجموعه فازی و EDEMATEL در زمینه مدیریت دانش استخراج شده است. اما این معیارهای استخراج شده جهت پیاده‌سازی مدیریت دانش (حمایت مدیریت ارشد، ارتباطات، فرهنگ و مردم، انگیزه، زمان و هزینه)، صرفاً برای یک سازمان (مطالعه موردی) کاربرد دارد.
استفاده از فرایند تحلیل شبکه در انتخاب استراتژی‌های مدیریت دانش (پرسین،۲۰۱۰): این تحقیق بر توسعه یک مدل ANP جامع برای انتخاب و ارزیابی یک استراتژی مدیریت دانش برای شرکت‌های تولیدی ترکیه قرار گرفته است. در این مدل برای وزن کاندیدهای مدیریت دانش ٬فرایند استراتژی٬ فناوری٬ فرهنگی و مالی در نظر گرفته شده است.
از نقاط ضعف این مدل می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود: در این مدل تمام خوشه‌ها ٬عناصر و تعاملات بین آن‌ها را در نظر گرفته نشده است و با توجه به محیط تصمیم گیری معیارهای دیگری می‌تواند اضافه شود. به عنوان مثال چندین معیار مانند یادگیری سازمان ٬قابلیت‌های نوآورانه و اهداف استراتژیکی سازمان به صراحت در این مدل گنجانده نشده است. همچنین این مدل بسیار وابسته به وزن‌های تولید شده توسط تصمیم‌گیرندگان می‌باشد و اثربخشی آن بستگی به صحت و مقدار ارائه شده توسط تصمیم‌گیرندگان دارد.
عوامل مهم در اتخاذ یک سیستم مدیریت دانش برای صنعت داروسازی (هونگ و همکاران،۲۰۰۵): این پژوهش بر اساس مطالعات میدانی و بررسی ادبیات پیشین، ۳۲ متغیر در انتخاب سیستم مدیریت دانش مؤثر دانسته است. پس از تجزیه و تحلیل آماری پرسشنامه‌های ارسالی به اعضای انجمن دارویی تایوان، هفت عامل به عنوان مؤثرترین عوامل انتخاب شد (ساختار دانش؛ فرهنگ سازمانی؛ فن‌آوری اطلاعات؛ مشارکت کارکنان و آموزش، رهبری و تعهد مدیریت ارشد). از محدودیت‌های پژوهش می‌توان به صنعت خاصی که انتخاب نموده است اشاره نمود که جز صنعت داروسازی در سایر صنایع کاربرد ندارد.
عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمان‌های عمومی (قربانی زاده و همکاران،۱۳۹۰): نتایج تحقیق نشان می‌دهد که پنج عامل مهم به عنوان عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش عبارت‌اند از: فرهنگ سازمانی، نقش‌ها و رفتارهای مدیران، ساختار سازمانی، منابع انسانی و فناوری در سازمان مورد مطالعه مؤثر بوده است. جامعه آماری این تحقیق، کلیه کارکنان دانشی یکی از سازمان‌های بخش عمومی کشور به تعداد ۹۶ نفر می‌باشند که به صورت سرشماری مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. از محدودیت‌های تحقیق می‌توان به این نکته اشاره کرد که در این تحقیق فقط به مطالعه عوامل درون سازمانی مؤثر بر مدیریت دانش پرداخته شده است و عوامل برون سازمانی مؤثر بر موفقیت مدیریت دانش مورد مطالعه قرار نگرفته است. در جدول ۱-۱ به بررسی خلاصه مطالب ذکر شده می‌پردازیم.
جدول ۱-۱: پیشینه تحقیق

عنوان تحقیق
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...